دو ساعت بعد
دو ساعت بعد*
ا.ت: نه قربانت کاری نداریی
ا.ک: هووفف...🐊
و ا.ت بالاخره گوشیو قطع میکنه
دستشو میکشه لای موهای ا.ک
ا.ت: گومن عزیزم یذره طول کشید..
ا.ک: همم..عیب نداره
ا.ت خنده ی ریزی میکنه و لم میده روی ا.ک
ا.ت: خب؟~
ا.ک: دیگه حسش رف... -_-
ا.ت: خمیازه* فکنم بهتره دیگه بخوابیم..
__________________
خب..زیادی بد شد
ایده نداشتم
خب تا پارت بعد جاانهه
#p4
ا.ت: نه قربانت کاری نداریی
ا.ک: هووفف...🐊
و ا.ت بالاخره گوشیو قطع میکنه
دستشو میکشه لای موهای ا.ک
ا.ت: گومن عزیزم یذره طول کشید..
ا.ک: همم..عیب نداره
ا.ت خنده ی ریزی میکنه و لم میده روی ا.ک
ا.ت: خب؟~
ا.ک: دیگه حسش رف... -_-
ا.ت: خمیازه* فکنم بهتره دیگه بخوابیم..
__________________
خب..زیادی بد شد
ایده نداشتم
خب تا پارت بعد جاانهه
#p4
- ۳۷۸
- ۰۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط