این روزا همه عادت کردیم که هر دستگاه الکترونیکی مثل موبای

این روزا همه عادت کردیم که هر دستگاه الکترونیکی مثل موبایل یا تبلت، نشانگر باتری داشته باشه تا قبل از این که تموم بشه، یه فکری بشه براش کرد.
ولی ما بچگیامون از این آپشن محروم بودیم! توی مهمونیا با بقیه بچه‌ها تا آخرین ذره انرژی بازی می‌کردیم و یهو هر کدوم یه گوشه می‌افتادیم و خوابمون می‌برد.
بیچاره بابا مامانا آخر شبا لش کشی داشتن!! یکیو بلند می‌کردن اون یکی دوباره میفتاد! از توی خونه تا توی ماشین چندین بار می‌خوابیدیم! مهم نبود گوشه حیاط بود، توی باغچه بود یا کنار کوچه!! جمع کردن لنگه کفش و جوراب و بقیه وسایل هم داستان خودشو داشت. معمولا هم یکی دو تیکه از وسایل جا می‌موند.
ولی به ماشین که می‌رسیدیم خیلی خوب بود... روی صندلی عقب مثل چندتا بچه گربه تازه متولد شده کز می‌کردیم توی دل همدیگه و می‌خوابیدیم... چه خواب شیرینی بود همین خواب داخل ماشین.
دیدگاه ها (۹)

اون قدیما توی خونه ما (و حدس میزنم خیلی خونه‌های دیگه) رسم ن...

البقاء مع شخص تحبه وأنت تعلم أنک ستفارقه، کاللعب تحت المطر!م...

وقتی به گذشته نگاه می‌کنم و سادگی زندگی رو به یاد میارم، حسر...

من از غربت شاخه ها می ترسماز دیوانگی رنگ ها،و از دو دلی های ...

وقتی حامله ای و برای آیدلی اجرا می‌کنی،اونا میفهمن و عصبانی ...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 ¹⁰ ( یک هفته بعد ) « ویو سوجین » سو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط