آنچه دستت داده‌ام نامش دل است افسار نه

گفته بودم بی‌تو می‌میرم، ولی این‌بار نه
گفته بودی عاشقم هستی، ولی انگار نه

هرچه گویی دوستت دارم، به جز تکرار نیست
خو نمی‌گیرم به این، تکرارِ طوطی‌وار نه

تا که پابندت شوم از خویش می‌رانی مـــرا
دوست دارم همدمت باشم، ولی ســــربار نه

دل فروشی می‌کنی، گویا گمان کردی که باز
با غرورم می‌خرم آن‌را، در این بازار نه

قصد رفتن کرده‌ای، تا باز هـم گویم بمان
بار دیگر می‌کنم خواهش، ولی اصرار نه

گه مـرا پس می‌زنی، گه باز پیشم می‌کشی
آنچه دستت داده‌ام نامش دل است، #افسار نه

می‌روی اما خودت هم خوب می‌دانی عزیز
می‌کنی گاهی فرامـوشم، ولی انکار نه

سخت می‌گیری به من، با این‌همه از دست تـو
می‌شوم دلگیر شایــد نازنیــن، بیزار نه 

شعر از: پریناز جهانگیر عصر
دیدگاه ها (۳)

شعر سیاهپوشان محرم

جانم فدای رونق پرچم فروش‌ها

غاری یک نفره‌ام در طبقه‌ی دوم آپارتمانی

سلام بر همه خوبان سلام خسته نباشید

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط