باز این دل دیوانه عاشق شده دزدانه

‏باز این دل دیوانه , عاشق شده دزدانه
می نالد و می گردد , زاین خانه به آن خانه
مقتول پی قاتل , هر گز نشود مایل
اما دل من دارد , رسم و ره پروانه
ای داد و فغان از دل , فریاد و امان از دل
آنگاه که خون گرید , پیمانه به پیمانه
در پا ی تو افتادن , افتادن و جان دادن
بهتر بود این دل را , از بستر شاهانه
کافر نکند جانا , کاری که کنی با ما
هرگز نکند اینسان , بیگانه به بیگانه
گفتم به دلم روزی , دیوانه چرا سوزی
جانم به لب آوردی ,ازاینهمه افسانه
با خنده رندانه , با پند حکیمانه
گفتا نزند طعنه , دیوانه به دیوانه
دیدگاه ها (۵۷)

تو آن بُتی که پرستیدنت خطایی نیستو گر خطاست مرا از خطا ابایی...

حلالم کن اگر روزی چراغ خانه ات بودمحلالم کن اگر روزی می ومی...

‍ زدی به سیم آخر که بلای جون من باشی؟بلای جون من بودی،بلای ج...

‍ باغ خشکیده ام و چشم تری نیست که نیستمنم و تیغ بلایا؛ سپ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط