غرور
#غرور
گفت برای رفتنم شعری بگو ....
گفتم : برای ماندنت التماس نمیکنم ..
این آخرین بازمانده غرور بود که برای روز مبادا کنار گذارده بودم ....
و چشمانم را بستم ....
تا رفتنش را نبینم ....و به التماس نیفتم ....
#سعیدعرفانی
گفت برای رفتنم شعری بگو ....
گفتم : برای ماندنت التماس نمیکنم ..
این آخرین بازمانده غرور بود که برای روز مبادا کنار گذارده بودم ....
و چشمانم را بستم ....
تا رفتنش را نبینم ....و به التماس نیفتم ....
#سعیدعرفانی
- ۵۴۰
- ۲۶ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط