من رموز عاشقی از خوی یار آموختم

من رموز عاشقی ، از خوی یار آموختم
گریه و سودا و غم را از نگار آموختم

گریه از ابر ، غم از هجر ، سودا ز اشتیاق
این همه درس جنون را دل فگار آموختم

همسر خاشاک گشتن ، همنوا با هر زغن
این مقام و منزلت را ، از هَزار آموختم

همنوای شمع بودن ، غرق گریه تا سحر
من ز ماه تیره شبها ، این دو کار آموختم

کفر و ایمان را زمویش تا که بر رویش نقاب
معنی لیل و نهار ، از روی یار آموختم

وادی هجران یار و ، همنشینی با غزال
در بیابان فراق ، از چشمه سار آموختم

لاله ایی در برف و بوران،کس ندیده چون حزین
قدر وصل لاله را ، در انتظار آموختم .


#حزین_سنندجی‌
دیدگاه ها (۰)

🌱🍒من از خواببرگی ریحان آورده‌ام ریحان را به لبانم نزدیک می‌ک...

🍒🌱چه غريب ماندی ای دل!نه غمی نه غمگسارینه به انتظار ياری نه ...

عشق تنهاست،بین این آدمها

شب آنچنان زلال که میشد ستاره چید

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط