Pt

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt¹"


با صدای آلارم گوشیم چشم هام رو مثل جن زده ها باز کردم...
وای نکنه دیر شده باشه؟!
نگاهی به ساعت کردم... هوففف... ساعت پنج و نیم صبح بود! درست بیدار شده بودم!

یهو صدای مامان اومد که بلند صدا زد:
م.آ: آرااا بیداری دخترمم؟!
با صدای خواب آلودی گفتم: _آره مامااان
تو جام نشستم...
وااااایییی خیلی ذوق دارم!

قراره برگردیم کره... کشورم... از بچگی چیزهای زیادی یادم نمیاد.
نمیتونممم هیجانم رو کنترل کنممم...
از تخت بلند شدم و با ذوق دور خودم چرخیدم که بازم صدای مامان اومد:

م.آ: آرا دخترم زود باش حاضر شو باید تا شیش فرودگاه باشیم عزیزممم!
آرا: _چیییی؟! شیششش؟! ماماننننن چرا نگفتی زود تر زنگ بزارمممم؟! هوففف
م.آ: بیبی بجای غر غر کردن لباس هاتو بپوش

دوییدم سمت wc و دست و صورتم رو شستم و با حوله خشک کردم...
بیرون اومدم و رفتم جلوی آینه نشستم و ابروهام رو مرتب کردم و یه تینت قرمز به
ل//بام زدم.
خوبه عالیم!

پاشدم سریع رفتم سمت لباسایی که از دیشب کنار گذاشته بودم و یه دامن کوتاه چهارخونه مشکی رنگ با یه نیم ت..نه جذبِ صورتی و یه پیراهن مردونه چهارخونه طوسی شبیه به دامنم پوشیدم!
پیرسینگ نگین صورتیم رو روی نا//فم زدم.

و بعد از پوشیدن کتونی صورتیم دوباره رفتم جلو آیینه و موهامو دو گوشی بالای سرم بستم...
واااییی چه کیوت شدم، بو//سی تو آیینه واسه خودم فرستادم و چمدونم رو برداشتم!
برگشتم سمت اتاقم... دلم یک لحظه گرفت...
من اینجا بزرگ شده بودم....
دیدگاه ها (۵)

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt²"آرا:_ هعی... خدافظ اتاق قشنگم! مرسی که تو ...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt³"با حرص خواستم بهش حمله کنم که داد مامان با...

زندگی ترسناک تر از اون چیزیه که ما تصور میکنیم:)!

درد ها روزی فروکش میکنن و هویت واقعی همه یک روز فاش میشه:)!#...

نام فیک: عشق مخفیPart: 55/فردا/ویو ات*صبح با صدای مادرم و بر...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁵³دوست داشتم بگه میخواستم ببینمت.....شا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط