پارت

پارت ۲۰

+هی کوک به نظر میاد یه اسباب بازی کوچولو از کیفت افتاده
کوک با اخم نگاهی به دختر میکنه و میاد چیزی بگه که منو توی دستش گرفته
_ خانم کوچولو؟
با ترس سمتم میاد و منو توی دستاش میگیره و متوجع کنجکاوی و پوزخند بعضی از دخترا میشه باید یه  جوری یه داستانی میساخت تا توی مدرسه مسخرش نکنن پس درحالی که به من نگاه میکرد لب زد
+وای بالاخره پیدا شدی لیلیا اگه ببینتت خیلی خوشحال میشه
دختر سرش رو با گیجی تکون میده و به کوک نگاه میکنه
+لیلیا؟ اون کیه؟
_ ارههه اون یه دختر تو یتیم خونست این عروسکشه نمیدونستم تو کیفمه اگه ببینتش خیلی خوشحال میشه ممنونم مینسو
کوک بعد این حرفش من رو اروم روی فضای خالی میزش میزاره و بدون حرفی روی صندلی میشینه
دقایقی گذشته بود و زنگ خورده بود و همه وسط درس بودن و من چون کوک جلوم رو پوشونده بود بدنش نشسته بودم و به حرفای استاد گوش میدادم که میبینم کوک یه بیسکوییت میزارع جلوم با تعجب نگاه میکنم و با انگشتش بهم میفهمونه که بخورمش با ذوق دستش رو رو میبوسم و میشینم بیسکوییتم رو میخورم بدون اینکه بدونم کوک چقدر شدید نگرانم بود
کوک*
 به ارومی بیسکوییت رو به اون کوچولو دادم و ذهنم پر بود اصلا چجوری اورده  بودمش ؟ قراره چقدر تحمل داشته باشه؟ چجوری نگهش دارم و داشتم همینطور فکر میکردم و متوجه درس نمیشدم که دستای کوچولوشو روی دستم حس کردم با فکر اینکه بیسکوییت میخواد یدونه دیگه دادم که دستم گاز گرفته شد
_ اخخخخ
از درد اخم کردم و متوجه نگاه همه شدم دستم رو گرفتم
_ ببخشید دستم محکم خورد به میز میتونم برم دسشویی؟
+ اره اره برو پسرم
تعظیم کوتاهی میکنم و با گرفتن اون کوچولو و گذاشتنش توی جیبم وارد دسشویی میشم و بعد اینکه مطمعن میشم اونجا خالیه از تو جیبم درش میارم و به صورت اخمالوش نگاه  میخندم
_ چیه.....
دیدگاه ها (۰)

پارت ۲۱_چیه تو گازم گرفتی تو شاکیی؟+ خسته شدم میخوام برم خون...

سلام به همگییی دلم خیلی براتون تنگ شده بود من بالاخره اومدمم...

پارت ۱۸ جین هومی زیر لب میگه و توی چشماش های پسر شیطونش نگاه...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁶ بغلش کردم و بعد گفتم : خب دیگه ، ا...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط