اگر از دریاهای دور

اگر از دریاهای دور
به جزیره‌ی تنهایی من
بازآیی

ساعت و قطب‌نما را
در پای‌ات
خواهم شکست

و زورقِ نمناک تو را
با هیزم پاروها
به آتش خواهم کشید

و فارغ از نگاه حسود ماهی‌ها
تن‌ات را
با شیر گرم
شست‌وشو خواهم داد.

ای نیمی از زن
و نیمی از ماهی
ای که فلس‌های تن‌ات
لطیف‌تر از آواز زنبق‌هاست

وقتی که آبشار نقره‌ای گیسوان تو
بر عریانی پیکرت

ف

ر

و

می‌ریزد
و چشمان مرطوب تو
یاد علف‌های باران‌خورده‌ی ماه اردی‌بهشت را
در خاطرم زنده می‌کند

با تو
خواهم گفت
عشق چیزی‌ست به عظمت ستاره
در سال‌های پیش از نجوم!


#کیومرث_منشی_زاده | 1396 -1317 |
@dastkhatcafe
دیدگاه ها (۱)

شب بیداری ها ب اندازه کافی سنگین و قاتل هستنداماامان از وقتی...

چشمانت راز آتش استو عشقت پیروزی آدمی‌ستهنگامی‌که به جنگ تقدی...

ترا افسون چشمانم ز ره برده ست و میدانمچرا بیهوده میگوییدلی چ...

جا مانده ام در مقدمه ی کتاب عاشقی... بیا دست مرا بگیر و ببرم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط