تکه یخی که عاشق ابر عذاب می شود

تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود
سر قـرار عـاشـقی همیـشـه آب می شود

به چشم فرش زیـر پـا سقف که مبتلا شود
روز وصـالشان کسی خانه خـراب می شود

کـنـار قـله های غـم نخوان برای سـنـگ ها
کوه که بغض می کند سنگ،مذاب می شود

بـاغ پر از گُلی که شب نظر به آسـمـان کند
صبح به دیگ می رود ؛ غنچه گلاب می شود
...
چه کـرده ای تـو بـا دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود
دیدگاه ها (۱)

گیسوانت زیر باران، عطــر گندم‌زار… فکــرش را بکن!با تو آدم م...

مرا همینگونه که هستم دوست داشته باش…نمیتوانی؟؟من میرومتو هم ...

بگذار سر بــه سینه ی من در سکوت ، دوستگاهی همین قشنگ ترین شک...

ای کافه دار جمع کن صندلی های دو نفره ات را…دنیا دنیای تنهایس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط