دیدی ای مه که ناگه رمیدی و رفتی

دیدی ای مه که ناگه رمیدی و رفتی
پیوند الفت بریدی و رفتی
گرچه خواری به یاری کشیدم و دیدم
دامن ز دستم کشیدی و رفتی
بس ناله‌ها کردم به امیدی که رحم آری
به فریاد من ای گل
فریاد از دل تو
کز جفا فریاد من نشنیدی و رفتی
جانا گرچه بردی از یادم
جان در کوی عاشقی دادم
ز پا فکندی
به سر دویدم، گوهر فشاندم
به اشک من خندیدی و رفتی
ساقی بده آن می را
مطرب بزن آن نی را
که پای لاله، پیاله خوش باشد
دل اسیران به ناله خوش باشد
علاج محنت به جز می نیست
به غیر نالیدن نی نیست...



#رهی_معیری
دیدگاه ها (۹)

ای دل جهان به کام تو شد شد، نشد نشددولت اگر غلام تو شد شد، ن...

همیشه کسانی هستندکه در نهایت دلتنگینمی توانیم آنها را در آغو...

در این شب سیاهم گم گشته راه مقصوداز گوشه ای برون آ ای کوکب ه...

روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیهبخورد روزه ی خود را به گمانی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط