عشق اغیشته به خون

عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۸۳

میون‌شی تند نگاهش کرد سپس سکوت کرده بود شاید زبانش را فراموش کرده باشه ولی این شد که تند پلک زد و نگاهش را دزدید .‌: ازت میخواهم به کسی نگی قول بده جانم ..
بعد از سخنان آرام هر دو از اتاق بیرون رفتن و سمت سالن راهی شدن قبل از رفتن ماسک مشکی حاصل از طلایی رو صورتش کاشته شد .. کله هوا تاریک بود هیچی معلوم نبود جز روی هر میزی یک چراغ زرد رنگ .. فرش مخملی مشکی برای میون‌شی خیلی جالب بود .. ولی با دیدن مادرش با گام سریع دوید سمتش و تند بغلش گرفت مادرش غمگین گفت : دخترم خیلی دلتنگ شده .. مردی که ماسک زده بود گنگ دستش را در جیب برد :انگار دختر ۵ ساله
این لحن جوری نبود که میون‌شی نتونه متوجه اش بشه برادر دوقطبی‌ اش .. دختر کمی قد بلند زد به پهلو تهیونگ.: ساکت باشی کسی نمیگه لای ..
میون‌شی آروم خندید و از مادرش جدا شد سپس با لبخند گفت: با اینکه صبح دیدمت ولی بازم دلم برات تنگ شده اوپا
تهیونگ ریز خندید سپس لپ میون‌شی را کشید خیلی محکم که باعث آخ گفت دخترک شد ...
میون‌شی با اخم گفت : دردم اومد .. بریم بشینیم ..
خانواده مادریش را سمت مبل ها رهنمایی کرد بلاخره باید جیمین هم میومد حتی برای احوالپرسی.. میون‌شی بیشتر اخم کرد و به دنبال شوهر عصبیش گشت .. سمت چانمی رفت : مادر جیمین کجاست .. چانمی کمی دلخور مثل همیشه گفت : نمیدونم ..
میون‌شی آه ای کشید سپس روبه به سمت جان ای که کنار تعیونگ نشسته بود و داشت چیزی رو تعریف میکرد .. رفت
میون‌شی : جانم .. با صدا میون‌شی تهیونگ اخم هایش تو هم رفت سپس دست به سینه شد مین جی هم گوش به سخنان جان تند لبخند زد : جیمین کجاست ؟
میون‌شی: منم اومدم از جان بپرسم . نیست
جان تند بلند شد : اونجاست بیا ..
هر دو راهی شدن .. کمی از کیم ها دور شدن .. میون‌شی تند پرسید : جان تو داشتی چی به عمه‌ات و شوهر عمه میگفتی ؟
جام شانه ای بالا انداخت و شیطونی خندید : اینکه میخواهم با شما ازدواج کنم .. اخم های میون‌شی باز شد و آروم خندید بلاخره جیمین را پیدا کرد .. کنار مرد مسنی ایستاده بود درست بود که ماسک زده .. ولی میون‌شی او را شناخت .. کنارش ایستاد .. نگاه جیمین رویش کشیده شد
میون‌شی : سلام .. مرد مسنی لبخند زد : سلام کیم میون‌شی ؟ همسر پارک جیمین
دیدگاه ها (۰)

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۸۴میون‌شی لبخند زد و با احترام گفت ...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۸۵جیمین پلک زد و آروم گفت : میدونی ...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۸۲جیمین در حال سخت و جدی حرف زدن بو...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۸۱دختره لباس قرمز سمتش چرخید : بله ...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۷۵مین جی استرس ای خندید : آره بیدار...

چانمی محکم گفت : معذرت خواهی تو به دردم نمیخوره یوبین معذرت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط