او رفت غمهمیشگشد

او رفت ﻭغمےهمیشگےشد
دل متهمے همیشگےشد

یڪ لحظہ فقطﺩلم خطاڪرد
ﺍﺯ بهرِ"دمے" همیشگےشد
و
چشمانِ بہﺭاه ماندﻩاﻡ هم
محڪومِ نَمےهمیشگےشد

بغضے بہ گلو نشانده اوڪہ
هرچند ڪمے، همیشگی شد
ولی
دل کہ بعد از دیدنت
دیگر بہ جایش بند نیست

عقل هم با دیدن
چشم تو قدرتمند نیست

قلب من را برده اے
دستم بہ جایے بند نیست

پاسخ عاشق ولے
چیزے بہ جز لبخند نیست
دیدگاه ها (۴)

از جاده ی احساس تو ....از درد نوشتماز یک دل غمگین ؛ دل ....ی...

تو رفتے وپس از تو آرزو مُردبرایم بےتو شوقِ گفتگو مُردتو رفتے...

چندیست که احوال دلم سخت خراب استکس نیست بپرسدکه چرا درتب‌ و ...

بر چیزی که گذشتچیزی که شکستچیزی که ریختچیزی که نشدحسرت نخورز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط