پیانو ای که مینواخت

پیانو ای که مینواخت
♡♡♡♡♡♡♡♡♡
p❸
♡♡♡♡♡♧♧♧♧♧
ویو ا‌ت:اون تازه وارد مین یونگی بود محوش شده بودم اخه یه تازه وارد چجوری میتونه انقدر زیبا و دلنشین پیانو بزنه
یونگی:های تو اونجا چیکار میکنی محوم شدی؟«پوزخند»
ا.ت:چ...چی من نه
یونگی:ازم خوشت میاد؟«پوزخنده ترسناک هوووو»
ا.ت:هه من نه
ویو شوگا:خیلی دوست داشتم اذیتش کنم برا همین با بچه ها«اعضا»برنامه ریختیم که ....


ویو ا.ت:تو حیاط نشسته بودم رو نیمکت داشتم نوت موسیقی رو حفظ میکردم که یهو ......


«نکته:کل حرفای یونگی و اعضا ب جز تهیونگ و نامجون با پوزخنده»

شوگا:وای وای خانم رنگی شد
تهیونگ:شوگا بس کن
شوگا:چیشده چرا بس کنم هان؟ هههههه!
ا.ت:چرا این کارو کردی؟
شوگا:وایسا فکر کنم .........شاید چون دوست داشتم هه!
از اونجا دور شدم رفتم کلاس و کیفمو برداشتم و رفتم خونه ‌.....


















.

.
.
.
















































تو که میدونی نیس چرا میای پایین؟😂