نامه ای از پرورشگاه

+++ نامه ای از پرورشگاه +++

نمیدانم چرا بابا ندارم .
چرا , مادر در این دنیا ندارم.

چرا با آن همه لطفِ اِلاهی .
به سر , من سایه یِ طوبا ندارم .

اسیر. بی کَسیّ و درد و رنجم .
چه سازم , لؤلؤ و لا لا ندارم .

بگو ای دل , گناه از من چه بوده ؟
که اینسان سروری والا ندارم .

امید و آرزو , رَم کرده از من .
جوابی در خورِ فردا ندارم .

معمّاها شدم در ملکِ هستی .
که حلّی لایق و گویا ندارم .

اِلاهی : رحم کن بر حالِ زارم .
یتیم و قوّت ِ اعضا ندارم .

ندائی از فلک آید به گوشم .
که بهرِ بی نشانها , جا ندارم .

در این محنتسرایِ پرورشگاه .
به جز ایّام غم افزا ندارم .

پناهی بعد از این مَحبَس : خدایا .
به غیر از گنبدِ مینا ندارم .

اگر پرسد کسی , کو والدین ات .
گریز از پاسخی رسوا ندارم .


عظیما : ناله ات را مختصر کن .
دلی در سینه چون خارا ندارم .
=============================
شاعر = عبدالعظیم عربی از بندرامام
( سربندر ) و بندر ماهشهر.
دیدگاه ها (۵)

سالها بعد دخترمون که آروم اومد بینمون خودشو جا کرد و نشست با...

hatman like and fallow she zod tond sari mikhaym biad balaaa...

:)

:)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط