ای دلبری ه

ای دلبری ڪه

می تپد این دل برایِ « تو »

رخصت نمی دهی

زی

ڪه شوم آشنایِ « تو »

چیزی نمانده

جز جانِ خسته‌ام

آن هم اگر قبـول ڪنی

فدای تـــــــو
@fuoad
دیدگاه ها (۱)

تو در منبه دریا در صدف می مانیو منچون غروبی از جنس پرنده هاآ...

دوستت دارم عزیزماز خودم هم بیشتراز خدا هم کفر باشد یا نه،یک ...

حاضرم بندۀ چشمان سیاهت باشم توی چشمان تو شیطان قشنگی ست گلم ...

دنیای کسی باشکه دنیای تو باشد...دلداده و شوریده و شیدای تو ب...

آخرش یڪ نفر از راه می رسدڪه بودنش جبرانِ تمامِ نبودن‌هاستجبر...

‍این روزها عجیب دل تنگ می شوم و من این دلتنگی را عاشقانه به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط