سلامم را تو پاسخ گوی



سلامم را تو پاسخ گوی،
در بگشای...
منم من،
میهمان هر شبت، لولی‌وش مغموم 
منم من،
سنگ تیپاخورده‌ی رنجور 
منم،
دشنام پس آفرینش، نغمه‌ی ناجور 
نه از رومم، نه از زنگم،
همان بیرنگ بیرنگم 
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم...

حریفا!
میزبانا!
میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد 
تگرگی نیست،
مرگی نیست 
صدایی گر شنیدی،
صحبت سرما و دندان است.

من امشب...
آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم 
چه می‌گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت می‌دهد،
بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست 
حریفا!
گوش سرما برده است این یادگار سیلی سرد زمستان است 
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده 
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است 
حریفا!
رو چراغ باده را بفروز،
شب با روز یکسان است.

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت...


#مهدی_اخوان_ثالث
دیدگاه ها (۲)

‌نگارا وقت آن آمدکه یکدم ز آن من باشیدلم بی تو به جان آمد بی...

دستانتذات شعرند در فرم و معنا...بی دستانت...نه شعر بود،نه نث...

‌به هر دم از زبان عشق بر ما سلامست و سلامست ...

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهارانکز سنگ ناله خیزد روز وداع ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط