شب پنجم محرم شب شهادت حضرت عبد الله بن حسن ع

شب پنجم محرم : شب شهادت حضرت عبد الله بن حسن (ع)

لب گودال زمین خورد و به دریا افتاد
آنقدر نیزه تنش دید که از پا افتاد
سنگ ها از همه سو سمت عمو آمده اند
یک نفر در وسط معرکه تنها افتاد
بر روی خاک که با صورت خونین آمد
تیرها در همه جای بدنش جا افتاد
در دهانی که پر از خون شده … بی هیچ خبر
نیزه ای آمده و ذکر خدایا افتاد
عرق مرگ نشسته است به پیشانی او
بر سر سینه کسی آمده با پا افتاد
«زیر شمشیر غمش رقص کنان آمده ام»
قرعه ی کار به نام من شیدا افتاد
«بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند»
که چنین پای دم آخرش از پا افتاد
بازویم ارثیه ی فاطمه باشد که کبود
پیش چشمان پُر از گریه ی بابا افتاد
خوب شد مثل پدر مثل عمو عباسم
سر ِمن در بغل حضرت آقا افتاد
خوب شد کشته شدم ، اهل حسد ننوشتند
پسر مرد جمل از شهدا جا افتاد
دیدگاه ها (۱)

شب پنجم محرم : شب جناب زهیر بن قینسلام ما به زهیر و دلاوری‌ه...

بچه که بودم نزدیک های #محرم که میشد به شدت ذوق می کردیم و لح...

شب چهارم محرم : شب جناب حر بن یزید ریاحیآرامشم ده تا که طوفا...

شب چهارم محرم : شب طفلان حضرت زینب (س)صف کشیده می رسد آن حید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط