ویو جیهوپ

ویو جیهوپ
از خواب بیدار شدم تا هنوز خواب بود رفتم صبحونه آماده کنم صبحونه آماده کردم و داشتم میچیندم که ات با حالت گریون آمد تو بغلم
ات:جیهوپپپپپپ(با گریه)
جیهوپ:چیشدخ بیب(باحالت تعجب)
ات:تاحالا کسی برام صبحونه آماده نکرده بود خیلی خوشحال شدم(ادمینتون مرد از رفتار اات😂)
جیهوپ:حالا بیا بخوریم
ات:موافقم منم خیلی گرسنمه
جیهوپ:پس شروع کنیم
بعد ده مین
جیهوپ:ات برو آماده شو پیرمون نشه
ات:الان میرم
بعد پنج مین
جیهوپ: بریم..؟
ات:آهوم
ویو جیهوپ
دست ات و گرفتم اول یه بغلش کردم یه بوس روی پیشونیش کاشتم و باهم راه افتادیم به اتوبوس رسیدیم سوار شدیم و تا مدرسه حرفی نزدیم
پیاده شدیم و یه. راست رفتیم تو کلاس که الکس بهمون یه لبخند زد
دیدگاه ها (۴)

یه پیام به اونایی که گزارش میزننایراد ندارخ تو گزارش بزن من ...

جایزه چند روز به من فرصت بدین تا براتون پارت بزارم حالم خوب ...

وقتی بیماری قلبی داری و وسط دعوا بهت میگن ای کاش همون موقع م...

ویو جیهوپغذا رسید غذا رو گرفتم چیندم رو میز و ات رو صدا کردم...

فصل دوم رمان برادر های ناتنی من پارت اول: بعد از اون شب ات ح...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۷

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط