ما قصه پوسده

ما قصه ي پوسيده ي
تنهائي و درديم
هم پرسه ي بي هنگام ِ
باران و تگرگيم
بي تاب تر از اميد
بي خواب تر از درد
ما زخمي دشنه هاي
نامردان ِ مرديم
#شهزاد
دیدگاه ها (۳)

اگر عشق هم ، زباني داشت چو پاييزان خزاني داشت چو ابر و باد ط...

خوش آن لحظه كه گه گاهش تو باشي خوش آن ابري كه بارانش تو باشي...

من باشم و پاییز و غم تو دل باشد و ابر و ، نم نم تو از عشق تو...

روز میلادم با آذر تلاقی کرده بود بغض سرشار مرا پاییز تلافی ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط