شروع بی پایان

شروع بی پایان

p2آخر

تو نباید عاشق بشی نه!

۶ساعت بعد

ا. ت
چشمام رو آروم باز کردم دیدم تهیونگ بالا سرمه میخواستم بلند شم که درد خیلی شدیدی تو قسمت شکمم حس کردم
ا. ت: آخ
تهیونگ: بلند نشو بشین استراحت کن
ا. ت: نه باید به ماموریت برسم
تهیونگ
ی ادم چقد میتونه مهربون باشه واییییی مثل اینکه دارم عاشق میشمممم
ا. ت
ی نگاه توی چشمای تهیونگ کردم ی ادم چقد چشماش میتونه جذاب باشه خیلی جذابه اون بدن عضله ایش و موهاش وایییییی وایسا بینم چیشد؟ من دارم عاشق میشم نه نه نه تو نباید عاشق بشییییی
تهیونگ
ا. ت مرخص شد چند تا کار لازم بود براش انجام دادم و دکتر بهم گفت که باید تا چند روز استراحت کنه و اصلا کاری انجام نده و... منم تصمیم گرفتم ببرمش خونه ی خودم سوار ماشین شد خودمم سوار ماشین شدم و وقتی رسیدیم خونه دیدم خوابه براید بغلش کردم و بردمش روی تختم و روش پتو انداختم و ی نگاهی بهش کردم چفد کیوتتتتتتتتت
چند روز بعد
ا. ت
این چند روز تهیونگ ازم مراقبت میکرد واقعا ازش ممنونم نمیدونم چجوری براش باید جبران کنم این چند روز که کنارش بودم حسم نسبت بهش بیشتر شد و دیگه واقعا نمیتونستم ازش پنهون نگهش دارم
تهیونگ
این چند روزی که ا. ت خونه ی من بود مثل این بود که برای بار هزارم عاشقش شدم من دیگه نمیتونم ازش این حرو پنهون کنم امروز بهش میگم رفتم از پله ها پایین و روی کاناپه نشیته بود و داشت به فیلمی که توی گوشیش بود میخندید حسودیم شد رفتم پیشش سریع گوشیش رو خاموش کرد
تهیونگ: میخواستم بهت ی چیزی بگم ولی مثل اینکه مزاحم شدم
ا. ت: نه بابا مراحمی بگو
تهیونگ: راستش من ی چند روزیه ازت خوشم اومده
ا. ت: واقعاااا؟
تهیونگ سرخ شد و گفت: آ.. رر.. ه
ا. ت: خب راستش منم بهت حس دارم
تهیونگ: چیییی؟ واقعااا؟
ا. ت: آره
بعد کیس رفتن

تهیونگ: اها راستی ی چیزی یادم اومد
ا. ت: چی؟
تهیونگ: اون چی بود داشتی بهش میخندیدی؟
ا. ت: اون؟ (خندید)
تهیونگ: عهههه پس نمیگی آره؟
تهیونگ
براید بغلش کرد بردش تو اتاق و انداختش رو تخت
تهیونگ: پس مجبورت میکنم که بگی...
..... پایان......



میدونستی میتونی با لایک کردنت منو چقدرررر خوشحال کنی؟ 🥺
دیدگاه ها (۲۲)

شروع بی پایان دو پارتی درخواستیp1ا.ت سلام من ا.تم من بادیگا...

سلام؛ زیباهام خواستم بگم این فیک تموم شده درخواست ۳نفر بوده ...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط