عشقاجباری

عشق_اجباری
PT.۱۶
جونگ کوک:مستر هوانگ تبریک میگم‌ همسر زیبایی و انتخاب کردین (بعد یه نگاه به ا.ت کرد از نگاه بداها🤣)

هیونجین:خیلی ممنون مستر جئون (با لبخند زوری)

جونگ کوک‌: خواهش میکنم

ا.ت:درگوش هیونجین گفت من میرم دستشویی

هیونجین:میخوای بیام

ا.ت:نه

جونگ کوک:دیدم ا.ت رفت منم از فرصت استفاده کردمو رفت دنبالش که دیدم رفته دستشویی

ا.ت:خداا اگه هیونجین بفهمه میکشتم آخه مرتیکه الان باید پیدات بشه (با حرص و تنفر)

جونگ کوک: مرتیکه رو با من بودی

ا.ت: تو اینجا چه غلطی میکنی اگه هیونجین بفهمه بدبخت میشیم

جونگ کوک:نگران نباش کاری نمیتونه بکنه
ولی من کار اون شبمو میتونم کامل کنم(با نیشخند )

ا.ت:عمرا بزارم
جونگ کوک داشت همین طور نزدیکم میشد که یهو هیونجین اومد

هیونجین:مستر جئون با همسر من کاری داشتین

جونگ کوک:مستر هوانگ همسر شما قبلا دوست دختر من بوده(با نیشخند )

هیونجین:داری مرتیکه عوضی درباره قبلا حرف میزنی پس گمشو دیگه نمیخوام ببینمت(با عصبانیت و حرص)

جونگ کوک:اوکی هوانگ ولی حواست به ملکه ام باشه

هیونجین:دیگه نتونستم تاقت بیارمو گرفتمش زیر باد کتک
مرتیکه عوضی چطور جرئت میکنی به زنه من بگی ملکه ام(درحال مشت زدن به جونگ کوک)

ا.ت:هیونجین بسته کشتیش لطفااااا هیونجین
داشتم تلاش میکردم هیونجین و از روی جونگ کوک بلند کنم یه هیونجین هولم دادو تاریکی

هیونجین:داشتم اون عوضی رو میزدم که ا.ت اومد سعی کرد جلومو بگیره ولی من عصبی شدمو هولش دادم بعد از روی جونگ کوک بلند شدمو رفتم سمت ا.ت . ا.ت ا.ت قشنگم خوبی‌ نگهبانا نگهبانا(باداد)
نهگبانا:بله قربان

هیونجین:سریع ماشینو بیارین (باداد)
ا.ت سوار ماشین کردمو سرشو گذاشتم رو پام
ا.ت ا.ت لطفا بخاطر بچمون دووم بیار لطفا
رسیدیم بیمارستان
دکتر دکتر (باداد)

دکتر:اتفاقی افتاده

هیونجین:مگه گوری نمیبینی بیهوده(باداد)

دکتر :لطفا آروم باشین آقا
پرستارا ببرینش تو اتاق
شما نمیتونین بیاین آقا

هیونجین:دکتر گفت نرم داخل ولی اون بیرون داشتم دق میکردمم

ا.ت:بیدار شدم دیدم بیمارستانم
من اینجا چیکار میکنم

دکتر :هیچ اتفاقی نیافتاده خانم هوانگ فقط سرتون آسیب دیده و بیهوش شدین

ا.ت:بچم‌بچم چطوره اون خوبه

دکتر:بله حال بچتون خوبه فقط یکم هم اون هم شما ترسیده بودین

ا.ت:خیلی ممنون

دکتر:آقای هوانگ همسرتون به‌هوش اومده

هیونجین:خوبن

دکتر بله حال جفتشون خوبه فقط یکم ترسیدن

هیونجین:اوکی
میتونم برم تو

دکتر :بله

هیونجین:رفتم تو که دیدم ا.ت دستشو گذاشته رو شکمش و داره لمسش میکنه یه لبخند زدمو رفتم سمتش

هیونجین: حالت خوبه؟
دیدم جواب نداد دوباره پرسیدم با توام فکر کنم اونی که باید شاکی باشه منم نه تو

ا.ت:...

پایان پارت ۱۶🍏
خوشتون اومد؟؟
دیدگاه ها (۱۹)

#طعم_خون PT:7 به خونه رسیدیم و به ا.ت یه دست لباس لش دادم تا...

عشق_اجباری PT.۱۷یه قسمتی از حرف هیونجین پاک شده حرفش:تو به م...

#طعم_خون PT:6*ا.ت ویو*قلبم داشت تند تند میزد. چشمام درشت شده...

#طعم_خونPT:5*هیونجین ویو*امروز کلی خون خورده بودم و واقعا رو...

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط