فیک ددی روانی من

فیک ددی روانی من
پارت : ۱
ویو راوی:
شب بود هوا تاریک شده بود و آتش سوزی عمارت و خونه های کنارش باعث شده بود هوای تاریک شب با رنگ قرمز و نارنجی ترکیب بشه و یه ترکیب خفن بسازه پایین تر دقیقا داخل محوطه عمارت کوک و چندین تن از زیر دست های خفن و وفادارش در حال دویدن بودن که کوک گفت :
کوک : سریع باشید لعنتیاااااااا نمیخوام از دستش بدممم (داد)
بقیه : بله قربان
کوک : خفهههه شین فقط برین دنبالش
بعد از این حرف کوک ، کوک و بقیه سریع رفتن داخل ماشین هاشون و راه افتادن کوک دست فرمون خفنش رو به رخ کشید و بقیه هم دست فرمون بدی نداشتن ولی به پای کوک نمی‌رسید!
که کوک با هدفون بی سیم اش گفت:
کوک: کجایین ؟
... : دارم دنبالش میگردم !
... : دقیق نمیدونم کجام !
... : قربان ... اون چقدر قویه؟
کوک : قوی ؟ اون فقط یه احمقه که از چیزی نمیترسه اصلا خوب نیس اسم یه احمق رو بزاری قوی !
... : جسارته قربان ولی شما هم یه روانی هستید ولی بهتون می‌گن قوی !
کوک : توعم یک عدد احمقی که افتادی زیر دست منننن دنبال کارت باش جای این زرت و پرت هااااااااا
... : چ ... چشم قربااانننن
کوک دور زد و دنبالش می‌گشت بقیه هم مثل کوک بودن که یکی گفت :
... : قربان ؟
کوک : بله ؟
... : من ... من پیداش کردم !
کوک : پیداش کردی؟؟؟
... : ب ... بله !
کوک : خب بگو کجایی ؟
که یهو صدای اون زیر دست رفت یعنی قطع شد و بعد چند ثانیه یکی دیگه با صدای کلفت و ترسناک گفت : سلام ... کوک !

بازم این کوتاهه ولی خب کلی پارت میزارم امروز پس لطفا به بزرگی خودتون ببخشید!

مایل به حمایت بیب ¿
دیدگاه ها (۶)

فیک ددی روانی من پارت : ۲ که صدای کلفت و ترسناکی گفت : سلام ...

فیک ددی روانی من پارت : ۳ داشت شلیک می‌کرد که یهو پدر کوک سر...

خب بیاید منصف باشیم ... یه دوست عزیزی فیک اصمات و مافیایی از...

فیک تو فقط برای منی پارت : ۳ ویو ا.ت : تو همین فکر و خیال بو...

معرفی فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط