ویو کوک

ویو کوک
-فکر کنم زیاده روی کردم ولی باید یه زره ترس داشته باشه رفتم تو اتاقمو دوش گرفتم و خوابیدم
فردا شب
ویو سولی
+رفتم و یه لباس پوشیدم امروز کلا با کوک حرف نزدم و بهش نگفتم لباسمو با لباس بازی عوض کردم و داشتم ارایش میکردم که ناگهان گوشیم زنگید
+الو
&سلام خوبی
+ممنون
&هنوزم صحبت نمیکنید
+نه کاری داشتی
&نه عشقم می خواستم ببینم میای یا نه
+اره دارم حاضر میشم بای
&بای
∆سولی قطع کرد که ناگهان چشمش به اینه افتاد که دید کوک نگاش میکنه با سردی گفت
-کجا می خوای بری
+باید بگم(هر دوشون سردن)
-اره باید بگس
+به تو چه ها پدر واقعیمی یا دوست پسرم
∆کوک درو قفل کرد و دست سولی رو گرفت و انداختش روی تخت که سولی گف+چیکار میکنی
-باید دخترمو ادب کنم
و اسمات (بیاید پیوی)
صبح
+بیدار شدم که با دلدرد شدیدی روبه رو شدم کوک نبود از درد به خودم میپیچیدم که دیدم در باز شد و کوک اومد
-حالت خوب
+گمشو عوضی نمیخوام ببینمت تو تو دختر بودنو ازم گرفتی
-سولی م..من دوست دارم
+چی
-میگم دوست دارم لعنتی عاشقت شدم بفهم کجاس سخته
+کوک م..منم دوست دارم
-بغلش کرد
∆اون دوتا همو بغل میکردن که یهو حالش بد شد و دویید توی دستشویی که کوک هم دنبالش رفت
+در حال بالا اوردن
-حالت خوبه
+نه نه کوک‌ ف..فکر کنم حاملم
-چی(داد)
+چته ترسیدم
-بیا اینو بگیر (نگران و عصبی)
+کوک دوتا خطه
-سولی تو ...
دیدگاه ها (۴۴)

ارم اینشات موند روش😂😁😆

خب جزئیات‌ چند پارتی بدون تو در مورد جیمین و ات هست جیمی به ...

بچه ها ببخشید که شیپ میکنم از این به بعد دیگه شیپ نمیکنم رما...

خداروشکر واقعا که چهار نفر لفت دادن من از این خوشحال تر نمیش...

برادر بی رحم من 💔🥀🖤💫part 8"ببخشبد بعضی وقتا عصبی میشم دست هو...

پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط