رفته بودی اما صدایت در هوا شناور مانده بود

رفته بودی اما صدایت در هوا شناور مانده بود،
چسبیده به کلماتی که حرف‌به‌حرف چون چراغ‌های رنگیِ روشن‌ماندۀ ریسه‌های پس از جشن،
در حياط خانۀ خالی جا مانده باشند،
فراموش شده باشند.
دهانم را باز کردم.
می‌خواستم یک ‌تکه از آن هوا را گاز بزنم،
ببلعم،
و برای همیشه یک ‌گوشه از ریه‌هایم پنهان کنم.
بعد هربار که دلتنگت شدم،
چشم‌هایم را ببندم و با بازدم‌های عمیق،
ساعت‌های لعنتیِ روزهای شلوغِ کاری را تبدیل کنم
به همان غروب گمشده در اوایل پاییز.

#لیلا_کردبچه
#به_وقت_دلتنگی
کاش بودی😔
دیدگاه ها (۳)

دلتنگم...و این خانه به شبهای بدون تو عادت نکرده هنوز...و من ...

تقدیم به یارجان که بی رحمانه مهربان بود

معصیت

غریبگی

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط