فصل دو پارت سیزدهم
-نمیزارم
-تو واقعا اون دخترو دوس داری؟
+اره خیلی
-پس اونم تو رو دوس داره
-بلند شو که باید جلو پدر دوست دخترت جنتلمن به نظر بیای نه گریو
مسئول پرورشگاه گفت و به شونه کارلوس ضربه زد
پسر خندید و اشکاشو پاک کرد
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
دستشو رو دسته ی فلزی و سرد در گذاشت و اونو پایین کشید
-کارلوس والتز؟
لیام گفت و از روی صندلی بلند شد
+بله خودم هستم
لیام به پسر نزدیک شد و با خونسردی دستشو رو کت مشکی رنگ کارلوس گذاشت
-فقط بگو چطور جرئت کردی به دخترم نزدیک بشی
+آقای پین من از دخترتون خوشم...
با سوختن صورتش حرفش نیمه تموم موند
-یه بار دیگه تکرار کن
پسر دستشو روی صورتش گذاشت
+من از راشل
با مشت دیگه ای که به صورتش خورد باز نتونست حرفشو کامل بزنه
-تو غلط کردی
~آقای پین کافیه
لیام با خونسردی سر تکون داد و سر جاش نشست
با وارد شدن مسئول پرورشگاه کارلوس با چشمای خیس به اون خیره شد
+آقا
مرد سمتش رفت و اونو تو بغلش گرفت
•تورو زد؟
+مهم نیس...
مرد با عصبانیت نگاهشو به لیام داد
•شما حق نداشتید اونو بزنید
-عه؟ انتظار دارید براش دست بزنم؟
به راشل که تمام مدت سرش پایین بود اشاره کرد
-گردنشو نگا
مرد به گردن راشل که کبود شده بود نگاه کرد
•کارلوس این چه کاریه تو کردی
اروم زیر لب گفت
•من واقعا ازتون عذر میخوام آقای پین بچست یه کاری کرده
•لطفا اونو ببخشید
-به شرطی که پاشو تو این مدرسه نزاره
+لطفا آقای پین من راشلو خیلی دوست دارم
+بعد از مرگ پدر و مادرم هیچ چیز تو دنیا منو خوشحال نمیکرد ولی از وقتی راشلو دیدم زندگیم عوض شد دیگه اون پسر افسرده و گوشه گیر نیستم وقتی راشل میخنده انگار دنیارو بهم میدن من نمیدونم چرا اون کارو کردم اینقدر پشیمون و شرمندم که اگه راشل منو نبخشه خودمو میکشم
با گریه گرفت و از دفتر مدیر بیرون رفت
-راشل برو بیرون
دختر اروم سر تکون داد و بیرون رفت
~آقای پین معلومه که پشیمونه پس اونو ببخشید
-اگه یک بار دیگه تکرار کرد ازش شکایت میکنم
لیام گفت و نگاهی به ساعتش انداخت
-من دیگه میرم خیلی از کارام مونده
گفت و بعد از خداحافظی بیرون رفت
-تو واقعا اون دخترو دوس داری؟
+اره خیلی
-پس اونم تو رو دوس داره
-بلند شو که باید جلو پدر دوست دخترت جنتلمن به نظر بیای نه گریو
مسئول پرورشگاه گفت و به شونه کارلوس ضربه زد
پسر خندید و اشکاشو پاک کرد
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
دستشو رو دسته ی فلزی و سرد در گذاشت و اونو پایین کشید
-کارلوس والتز؟
لیام گفت و از روی صندلی بلند شد
+بله خودم هستم
لیام به پسر نزدیک شد و با خونسردی دستشو رو کت مشکی رنگ کارلوس گذاشت
-فقط بگو چطور جرئت کردی به دخترم نزدیک بشی
+آقای پین من از دخترتون خوشم...
با سوختن صورتش حرفش نیمه تموم موند
-یه بار دیگه تکرار کن
پسر دستشو روی صورتش گذاشت
+من از راشل
با مشت دیگه ای که به صورتش خورد باز نتونست حرفشو کامل بزنه
-تو غلط کردی
~آقای پین کافیه
لیام با خونسردی سر تکون داد و سر جاش نشست
با وارد شدن مسئول پرورشگاه کارلوس با چشمای خیس به اون خیره شد
+آقا
مرد سمتش رفت و اونو تو بغلش گرفت
•تورو زد؟
+مهم نیس...
مرد با عصبانیت نگاهشو به لیام داد
•شما حق نداشتید اونو بزنید
-عه؟ انتظار دارید براش دست بزنم؟
به راشل که تمام مدت سرش پایین بود اشاره کرد
-گردنشو نگا
مرد به گردن راشل که کبود شده بود نگاه کرد
•کارلوس این چه کاریه تو کردی
اروم زیر لب گفت
•من واقعا ازتون عذر میخوام آقای پین بچست یه کاری کرده
•لطفا اونو ببخشید
-به شرطی که پاشو تو این مدرسه نزاره
+لطفا آقای پین من راشلو خیلی دوست دارم
+بعد از مرگ پدر و مادرم هیچ چیز تو دنیا منو خوشحال نمیکرد ولی از وقتی راشلو دیدم زندگیم عوض شد دیگه اون پسر افسرده و گوشه گیر نیستم وقتی راشل میخنده انگار دنیارو بهم میدن من نمیدونم چرا اون کارو کردم اینقدر پشیمون و شرمندم که اگه راشل منو نبخشه خودمو میکشم
با گریه گرفت و از دفتر مدیر بیرون رفت
-راشل برو بیرون
دختر اروم سر تکون داد و بیرون رفت
~آقای پین معلومه که پشیمونه پس اونو ببخشید
-اگه یک بار دیگه تکرار کرد ازش شکایت میکنم
لیام گفت و نگاهی به ساعتش انداخت
-من دیگه میرم خیلی از کارام مونده
گفت و بعد از خداحافظی بیرون رفت
- ۳.۲k
- ۱۷ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط