آیا این شب است که

آیا این شب است که
باعث می شود من به تو فکر کنم؟
یا من هستم که
برای فکر کردن به تو
انتظار شب را می کشم؟.......

‌‌
من زخم های بی‌نظیری به تن دارم
اما تو مهربان‌ترینشان بودی
عمیق ترینشان، عزیزترینشان!

بعد از تو آدمها
تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم
که هیچکدامشان به پای تو نرسیدند
به قلبم نرسیدند..!

بعد از تو آدمها
تنها خراش های کوچکی بودند
که تو را از یادم ببرند، اما نبردند

تو بعد از هر زخم تازه ای
دوباره برمیگردی
و هربار عزیزتر از پیش
و هربار عمیق تر...


#جهان_کوچک_من❦‌⃟🌎
دیدگاه ها (۹)

❦من تو را نقاشی میکنمو همه دنیا را نثارت...صورتت نقش ماه دار...

دیگر هیچ چیزی خودش نخواهد بودنه این آسمان ، آسماننه درخت ، د...

ترس ت را زمين بگذار ودستانت را در دستانم!غرور را كنار بگذار ...

میدانی ترسو بود!دوستم داشت اما هیچ وقت "جرات" نداشت به زبان ...

چپتر ۵ _ نقشهاوایل دانشگاه، لیندا خودش را مثل یک سایه نگه می...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط