روباهی به فرزندش گفت فرزندم از تمام این باغ ها میتوانی ا

روباهی به فرزندش گفت؛ فرزندم از تمام این باغ ها میتوانی انگور بخوری،غیر از آن باغی که متعلق به ملای ده است!
حتی اگر گرسنه هم ماندی به سراغ آن باغ نرو!
روباه جوان از پدرش پرسید؛
چرا مگر انگور آن باغ سمی است؟
روباه به فرزندش پاسخ داد؛
نه فرزندم، اگر "ملا" بفهمد که ما از انگور باغش خورده ایم، فتوا می دهد و گوشت روباه را حلال می کند و دودمانمان را به باد می دهد! با این جماعت که قدرتشان بر جهل مردم استوار است، هیچ وقت در نیفت!!


عبید زاکانی
دیدگاه ها (۲)

وقتی‌ سیل‌ به‌گلستان حمله کرد‌ بهنام ویسی کارگر نوجوان دشت ذ...

کودکانی که والدینشان روزی 5 کتاب قصه (140 تا 228 کلمه‌) برای...

مردم میگویند:آدمهای خوب را پیدا کنیدوبدها را • • • رها • • ...

هر آدمی قرار نیست یه قسمتی از آینده ی تو باشه... بعضی از آدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط