مانند شیشهای که خریدار سنگ بود

مانند شیشه‌ای که خریدار سنگ بود
این دل شکستنِ تو برایم قشنگ بود

رؤیایِ باشکوهِ رسیدن به ساحلت
آغاز خودکشیِ هزاران نهنگ بود

ماه شبِ چهاردهی که تصاحبت،
چون حسرتی به سینه‌ی صدها پلنگ بود

خوشبخت آن دلی که برای تو می‌تپید
خوشبخت آن دلی که برای تو «تنگ» بود

تو، یک جهان تازه پر از صلح و دوستی؛
من، کشوری که با همه در حال جنگ بود

با من هر آنچه از تو به‌جا ماند، نام بود
از من هر آنچه بی‌تو به‌جا ماند، ننگ بود

پایین نشسته‌ام که تو بالانشین شوی
این ماجرا حکایت الاکلنگ بود...

#رضا_نیکوکار
#ستایش_قلب_سربی
#دلنوشته #خاص #عاشقانه_ها
#عشق_جان #دلبرانه
دیدگاه ها (۰)

این "دل" اگر کم است، بگو "سر" بیاورمیا امر کن که یک "دل دیگر...

Be the same way they're for you.همونقدر باش که هستن برات.#ست...

مثل عکس رخ مــهتاب که افتاده در آبدر دلم هستی و بین من و تو ...

اگه دوست داری بری،برو!من چیزی که تو دوست داری رو دوست دارم.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط