ادامه دارد هفتم

کونگا سری تکان داد و از جایش بلند شد و سیگاری روشن کرد و به جلوی پنجره رفت ، یونگی آروم از آلیس تشکر کرد و به اتاقش رفت ، آلیس وقت خوبی جمعش کرد ، به اتاقش رفت و روی تخت دراز کشید و گریه کرد ، فکر زندگی بدون جیمین داشت دیوونه اش میکرد اما باید هرچه زودتر کاری میکرد تا به کره برگرده وگرنه این پدربزرگش مشکلی به وجود می آورد ‌.


های گایز پارت هفتم 🎉🎊
دیدگاه ها (۰)

های گایز پارت هشتم

پارت نهم:داستان از دیدگاه یونگی: از شبی که بابابزرگش اجازه ب...

پارت هفتم: داستان از دیدگاه یونگی: در این چند روز هر وقت تنه...

MY BAD BOY

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط