نسخهی الهی متری
📜 نسخهی الهی (۱۰ متری) 📜
به نام خدای شوخیهای بیپایان!
بیمار: کیونگ (مشهور به شوالیهی میوکننده)
علائم: تب عاشقانه، لجبازی حاد، فرار از تختدرمانی
تشخیص: نیاز فوری به استراحت اجباری + تحمل بوسههای درمانی
درمان:
سه روز استراحت مطلق (بدون فرار، بدون جیغوزاری).
هر شب یک قصهی خندهدار از شیطنتهای خودش (برای تقویت روحیه).
تجویز بوسههای هر ساعت یکبار (توسط پزشک معالج: سرا).
ممنوعیت مطلقِ میو کردن (تا زمانی که سوگند یاد کند دیگر از بطریهای مرموز نترسد).
هشدار:
درصورت عدم بهبود،نسخهی۲۰متری صادرخواهدشد(شامل بغلکردن اجباری توسط تمام فرشتههای قصر!)
امضا:
دکتر سرا (متخصص شیطنتهای درمانی)
کیونگ (با اکراه و زیر لب: "چشم... ولی فردا انتقاممه!").
با مهربانی دست کیونگ را گرفتم:
"بالاخره بعد از تمام این جنگها و دردسرها... وقتش رسیده که با هم باشیم. حتی اگر میهو و هانول هم همراهمان بیان، امروز مال ماست."
کیونگ (با چشمانی گرم و صمیمی):
"میدونم که پشت اون شوخی وشیطنتت، قلبی پاک داری...امابازترجیح میدهم همان سرای همیشگی باشی."
میهو (با لبخند به هانول):
"بالاخره یک روز بدون ماجراجوییِ مرگبار داریم!"
هانول (با آهی راحت):
"آره... فقط یک شب آرام زیر ستارهها. بدون انفجار، بدون تعقیب و گریز."
کنار کیونگ نشستم و به ستارهها نگاه کردیم.آرام سرم را روی شانهی کیونگ گذاشتم.
میهو و هانول هم کمی اون طرف تر دحال گفت و گو هستند.
چهار نفر زیر آسمان پرستاره، در سکوت و آرامش، از بودن در کنار هم لذت میبرند.
به نام خدای شوخیهای بیپایان!
بیمار: کیونگ (مشهور به شوالیهی میوکننده)
علائم: تب عاشقانه، لجبازی حاد، فرار از تختدرمانی
تشخیص: نیاز فوری به استراحت اجباری + تحمل بوسههای درمانی
درمان:
سه روز استراحت مطلق (بدون فرار، بدون جیغوزاری).
هر شب یک قصهی خندهدار از شیطنتهای خودش (برای تقویت روحیه).
تجویز بوسههای هر ساعت یکبار (توسط پزشک معالج: سرا).
ممنوعیت مطلقِ میو کردن (تا زمانی که سوگند یاد کند دیگر از بطریهای مرموز نترسد).
هشدار:
درصورت عدم بهبود،نسخهی۲۰متری صادرخواهدشد(شامل بغلکردن اجباری توسط تمام فرشتههای قصر!)
امضا:
دکتر سرا (متخصص شیطنتهای درمانی)
کیونگ (با اکراه و زیر لب: "چشم... ولی فردا انتقاممه!").
با مهربانی دست کیونگ را گرفتم:
"بالاخره بعد از تمام این جنگها و دردسرها... وقتش رسیده که با هم باشیم. حتی اگر میهو و هانول هم همراهمان بیان، امروز مال ماست."
کیونگ (با چشمانی گرم و صمیمی):
"میدونم که پشت اون شوخی وشیطنتت، قلبی پاک داری...امابازترجیح میدهم همان سرای همیشگی باشی."
میهو (با لبخند به هانول):
"بالاخره یک روز بدون ماجراجوییِ مرگبار داریم!"
هانول (با آهی راحت):
"آره... فقط یک شب آرام زیر ستارهها. بدون انفجار، بدون تعقیب و گریز."
کنار کیونگ نشستم و به ستارهها نگاه کردیم.آرام سرم را روی شانهی کیونگ گذاشتم.
میهو و هانول هم کمی اون طرف تر دحال گفت و گو هستند.
چهار نفر زیر آسمان پرستاره، در سکوت و آرامش، از بودن در کنار هم لذت میبرند.
- ۱۶۸
- ۲۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط