رمان ددی خفن من
p⁶ا
ات : نمیدونستم چی بگم...یعنی بگم که منم دوست دارم؟!
هیون جین : صب کن الان میام
ات : منتظر موندم که اومد..از مچ دستم گرفت و کشید...همراهش رفتم سوار ماشین شدیم ...
هیون جین : بلند شو یکم
ات : کمی بلند شدم
هیون جین : بشین
ات : نشستم که دستش رو از شر..تم برد تو...و کرد توم...سوزش بدی رو حس کردم..احححح...هیو...
هیون جین : شیش بیب تو فقط ناله کن
ات : ....
ات : نمیدونستم چی بگم...یعنی بگم که منم دوست دارم؟!
هیون جین : صب کن الان میام
ات : منتظر موندم که اومد..از مچ دستم گرفت و کشید...همراهش رفتم سوار ماشین شدیم ...
هیون جین : بلند شو یکم
ات : کمی بلند شدم
هیون جین : بشین
ات : نشستم که دستش رو از شر..تم برد تو...و کرد توم...سوزش بدی رو حس کردم..احححح...هیو...
هیون جین : شیش بیب تو فقط ناله کن
ات : ....
- ۶.۶k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط