با تو باید
با تو باید
به خوش آب و هوا ترین منطقه ی زمین سفر کرد
واز شدت خوشی مسموم شد!
من و تو
دربی هواترین نقطه ی این شهر
زندگی را خس خس می کنیم
و نفس ، نفس می کشیم مرگ را
من و تو
بی معبدترین راهیان جهانیم
که زیر پلهای "این" شهر
عشق اجباریمان را
تبدیل می کنیم به غنچه های بی مصرف!!
در کدام برگ تقویم ثبت کنم
روز وصلی را که....
هر لحظه اش جدائی ست
به کدام عشق نوستالوژیک اقتدا کنم!
لیلی و مجنوش..؟! شیرین و فرهادش..؟!
یا لیلی و حوائی که
ما را وصله دامان خدا ئی کرد؟!
بی ثبات درموج شعرم
غوطــــه ورم!
سخت می اندیشم به تو ، نجابت این شهر!
پلهایی که
جور بی خانمانی عشقمان را
به دوش می کشند..!
بی متعهدتری راهبان جهان..!
نطفه هایی که بی انقضاء بسته می شوند...!
ومن برای تو مینویسم
توئـی که جنجالی ترین ایستگاهِ
دقایــــــق من بــودی
به خوش آب و هوا ترین منطقه ی زمین سفر کرد
واز شدت خوشی مسموم شد!
من و تو
دربی هواترین نقطه ی این شهر
زندگی را خس خس می کنیم
و نفس ، نفس می کشیم مرگ را
من و تو
بی معبدترین راهیان جهانیم
که زیر پلهای "این" شهر
عشق اجباریمان را
تبدیل می کنیم به غنچه های بی مصرف!!
در کدام برگ تقویم ثبت کنم
روز وصلی را که....
هر لحظه اش جدائی ست
به کدام عشق نوستالوژیک اقتدا کنم!
لیلی و مجنوش..؟! شیرین و فرهادش..؟!
یا لیلی و حوائی که
ما را وصله دامان خدا ئی کرد؟!
بی ثبات درموج شعرم
غوطــــه ورم!
سخت می اندیشم به تو ، نجابت این شهر!
پلهایی که
جور بی خانمانی عشقمان را
به دوش می کشند..!
بی متعهدتری راهبان جهان..!
نطفه هایی که بی انقضاء بسته می شوند...!
ومن برای تو مینویسم
توئـی که جنجالی ترین ایستگاهِ
دقایــــــق من بــودی
- ۸۶۰
- ۰۲ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط