معمولا وقتی آدم یه کار خلاف انجام میده که اتفاقا واسش لذ

معمولا وقتی آدم، یه کار خلاف انجام میده که اتفاقا واسش لذت‌بخش هم هست، انقد ادامه میده تا گندش در بیاد...
یادمه یکی از شبهای ماه مبارک رمضان سال 77، نیمه های شب، رفتم بالکن و از اونجا به اتاق غزل برای انجام فرایض ماه مبارک و راز و نیاز و نیایش شبانه!!!!
وقتی برگشتم بالکن خودمون، با صحنه ی وحشتناکی روبرو شدم!!!!
بابام...
وایساده بود...
جلوی در بالکن!!!!
دست و پامو گم کرده بودم...
ضربان قلبم رو هزار...
عرق سرد روی پیشونیم...
پاهام سست و زبونم لال شده بود!
بابام درحالی که صداش رو کاملا آورده بود پایین و یواشکی داشت حرف میزد...
گفت خاک توو سسسسسسرتتتت...
پسسسسر تو خجالت نمیکشی؟!
نمیگی یکی از همسایه ها ببینه، آبروت میره؟!
معلوم هست چه غلطی میکنی؟!؟!
من...
هیچ حرفی واسه گفتن نداشتم!
فقط، تنها چیزی که تونستم بگم این بود که بگم معذرت میخوام...
دیگه تکرار نمیشه و اشتباه کردم :-/
و البته خواهش کردم که بین خودمون بمونه و مامان اینا چیزی نفهمن...
اون شب، آخرین قرار بالکن بود :-/
دیدگاه ها (۱۳)

من آن خاموش خاموشمکه با شادی نمیجوشمندارم هیچ گناهی جز که از...

ماه رمضونم، ماه رمضونای قدیم...چن سال پیش ( حدودا سال 82)ماه...

قبلا گفته بودم که یه بار مامان غزل، مارو با هم دیده بود و ما...

خلاصه، روزگارمون هر روز به قرار میگذشت و احوال خودمون به بی...

خون آشام عزیز (76)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط