خبر کوتاه بود

خبر کوتاه بود :
بیست سرباز جان سپردند
دردش اما ، نه

بیست مادر
کنج خانه
زانوی غم بغل گرفتند و بیست سال تمام
به آخرین پیام پسر
زل خواهند زد
:: راه افتادم ::

بیست پدر
پیراهن مشکی بر تن کردند
و زیر لب
روزی هزار بار
به این فکر میکنند که
چرا بیست میلیون نداشتند؟
تا پسر بیست ساله شان
حالا ،
جای قبر ، در آغوششان باشد ؟

غمگین تر آنکه
بیست معشوق گمنام
دیروز ،
درست در لحظه ی تصادف
توی پاکت تا خورده ای
در جیب سربازها
دفن شدند .
دیدگاه ها (۷)

خدا جونم ...شب قدر هم رسید...همون شبی کِ گفتی بهتر از 1000شب...

شاید مشکل نسل ما این بود ، که خواستیم همه چیز رو با پیام حل ...

از بس که نداشته هایمان را به رخمان کشیدند ما ایرانیان، ایران...

﷽ ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭﻱ ﻛﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢﭼﻪ ﺑ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط