میخوام توی چند پارت جمع کنم این داستانو کسل کننده شده

پارت۳۴
من وقتی بچه بودم بابامو خیلی دیر به دیر میدیدم رابطه مادرم و پدرم خوب نبود عموی ناتنی من جانی با مامانم خیلی جیکو پوک داشت ولی مثل اینکه پدر واقعی من همون عمومه و این یعنی کینه
یه روز از سر کنجکاوی شناسنامه مامانمو برمیدارم و متوجه میشم که اینا پنهونی ازدواج کردن مامانم با جانی حالش خوب بود و من نمیخواستم حالشو بد کنم برای همین مخالفتی نکردم میدونستم همهچیو فهمیدم ولی اینکه من بچه جانی هستم شوکم کرده
خیل خب حالا تو بگو از اولش
دیدگاه ها (۰)

پارت۳۵

پارت ۲

پارت اول داستان فقط منو تو

پارت۳۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط