عشقسیاه

#عشق_سیاه

به جونگی‌ نگاه کردم
خیلی شبیه کوک بود

گفتم کوک
صدایی ازش نمیومد

راستش چرا
دلم خیلی براش تنگ شده بود
وقتی دیدمش ضربان قلبم بالا رفت
دلم میخواست بدوم و بپرم توی بغلش ولی
اون چرا اینکار رو باهام کرد
اگه برم بهش بگم بهم بگه قضیه چیه قطعا میفهمه که میخوام یه جور بهونه کنم که بمونه پیشم

آیی خدا چه غلطی کنم

آروم قفل در رو باز کردم
سرم رو بیرون آوردم به دور و بر نگاه کردم
کسی نبود

کجا رفته

از اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت آشپز خونه

+:اینجا هم نیست یعنی رفته

-:گفتم که بدون تو نمیرم

صداش از پشتم اومد
نفساش به شونه لختم میخورد
این کجا بود

ضربان قلبم رفت بالا

آروم سمتش برگشتم

با لبخند موذیانه ای بهم نگاه میکرد

یا خدا قبرم کندس

-:نباید بچه هارو میخوابوندی

+:کووک..ببین...

انگشت شصتش رو روی لبم کشید

-:هیش بیبی میدونم دلت تنگ شده منم دلم برات تنگ شده

شصتش رو از لبم تا گلوم گشید

-:دلم برای خودت..

یه قدم اومد جلو و من عقب رفتم

-:دلم برای صدات

اومد جلو تر

-:دلم برای چشمات


پایان پارت۱۰۱
دیدگاه ها (۰)

پارت 103 میخاین بگینبگین پی بدم بتون

#وهمپارت۸۷+:ب..بله-:میترسینفسم رو فوت کردم+:آاااره از ترسم د...

#برده_کوچولوی_منپارت127با قیافه ای ک حرصمو بیشتر کنه هومی گف...

#برده_کوچولوی_منپارت126با دیدنم رو تخت نیشخندی زد +به به جوج...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط