چراغ روزهایم روشن است

چراغ روزهایم روشن است
گاهی سبز گاهی زرد و گاهی قرمز
گاهی سبز مثل عاشقانه هایت
صبح زود قربون صدقه رفتن هایت
مثل حرفهایی جامانده که با نگاهت
میفهمم که امروز بیش از دیروز دوستم داری
گاهی زرد مثل روزهای که خسته از کار
اخم هایت زمین را بهم می ریزد
نه فقط با من با همه سرد میشوی
و گاهگاهی قرمز
از آنروزها که نمیشود حرف زد
نمیشود ناز کرد
زنانه های وجودم را خاموش میکنم
میگوییم صبر کن
چراغ قرمز است
من میدانم من بدون تو هیچ هستم
و تو بدون من معنی نداری

#فا_کریمی
دیدگاه ها (۲)

کافی نیست؟!چهار فصلِ سرد پیاپی ...با پنجره‌ای رو به کوه‌های ...

اگر می ماندی تاریخ جوری دیگری زندگی مارا می نوشت تابستان را ...

بهترین کار برای اینکه بخواهی حال خودت را خوب کنی این است که ...

دستان مرا بگیر باز با خودت ببرهر کجای این شهر خاموش باشد باش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط