My sexy dady
My sexy dady
Pt 8
ه ـ خب. کوک قبلا دوست پسرم بود....
ج ـ ینی اونیکه ازمون مخفی میکرد تو بودی؟
ه ـ بلی 👈🏻👉🏻
ج ـ (خنده)
ه ـ عصبانی نیستی؟
ج ـ نه. مگه دست خودت بوده؟ مهم اینه که الان مال منی.
ه ـ ولش. نمیخوای بدونی دختر یا پسر؟
ج ـ چرا. بگو
ه ـ خب حدس بزن. اگه حدست درست بود بوست میکنم.
ج ـ خب........ پسر؟
هانول ویو.
لبام رو بردم سمت صورتش و گذاشتمشون رو لباس تحریک کنندش. چشم هاش داشت برق میزد. ازش جدا شدم.
ه ـ نظرت؟
ج ـ نمیدونم چی بگم. من... من... زبونم.....
ه ـ نمیخواد چیزی بگی. حالا یکم استراحت کن . فردا میریم برای سیسمونی.
ادمین ویو
جیمین استراحت کرد. وقتی بیدار شد از خونه رفت بیرون. میخواست با هانول ازدواج کنه. مراسم خواستگاری ترتیب داد و دوست هاشون رو دعوت کرد. رفت سراغ هانول.
ج ـ این لباس رو بپوش.
ه ـ اما. چرا چیشده؟
ج ـ میفهمی
و رفت بیرون. هانول لباس پوشید. ارایش کرد و رفت سوار ماشین شد. بعد نیم ساعت رسیدن جیمین هانول رو پیاده کرد و رو چشم های آهویی قشنگش یه ربان بست.
هانول ویو
ربان به چشمم بست. آروم آروم میرفتیم جلو. با استشمام بوی گل رز میفهمیدم اطرافمون بوته و درخته.
جیمین وایساد. چشمام رو باز کردن که........
ادامه دارد......
Pt 8
ه ـ خب. کوک قبلا دوست پسرم بود....
ج ـ ینی اونیکه ازمون مخفی میکرد تو بودی؟
ه ـ بلی 👈🏻👉🏻
ج ـ (خنده)
ه ـ عصبانی نیستی؟
ج ـ نه. مگه دست خودت بوده؟ مهم اینه که الان مال منی.
ه ـ ولش. نمیخوای بدونی دختر یا پسر؟
ج ـ چرا. بگو
ه ـ خب حدس بزن. اگه حدست درست بود بوست میکنم.
ج ـ خب........ پسر؟
هانول ویو.
لبام رو بردم سمت صورتش و گذاشتمشون رو لباس تحریک کنندش. چشم هاش داشت برق میزد. ازش جدا شدم.
ه ـ نظرت؟
ج ـ نمیدونم چی بگم. من... من... زبونم.....
ه ـ نمیخواد چیزی بگی. حالا یکم استراحت کن . فردا میریم برای سیسمونی.
ادمین ویو
جیمین استراحت کرد. وقتی بیدار شد از خونه رفت بیرون. میخواست با هانول ازدواج کنه. مراسم خواستگاری ترتیب داد و دوست هاشون رو دعوت کرد. رفت سراغ هانول.
ج ـ این لباس رو بپوش.
ه ـ اما. چرا چیشده؟
ج ـ میفهمی
و رفت بیرون. هانول لباس پوشید. ارایش کرد و رفت سوار ماشین شد. بعد نیم ساعت رسیدن جیمین هانول رو پیاده کرد و رو چشم های آهویی قشنگش یه ربان بست.
هانول ویو
ربان به چشمم بست. آروم آروم میرفتیم جلو. با استشمام بوی گل رز میفهمیدم اطرافمون بوته و درخته.
جیمین وایساد. چشمام رو باز کردن که........
ادامه دارد......
- ۲.۳k
- ۱۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط