پرسه در کوی غزل بی تو عجبدلگیر است

پرسه در کوی غزل بی تو عجب دلگیر است

دلم از رهگذرانش ، ز غروبش سیر است..

یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد

یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد

درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد

من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست

آن بود که از پا درمان من بیفتد

یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست

دردانه ام ز چشم گریان من بیفتد

ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من

ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد

از گوهر مرادم چشم امید بسته است

این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد

من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان

گردون کجا به فکر سامان من بیفتد

خواهد شد از ندامت دیوانه شهریارا

گر آن پری به دستش دیوان من بیفتد
#خاصترین
دیدگاه ها (۲)

التماس دعا...🦋🖤🦋

ازهمه حسینچیان عزیز التماس دعا دارم🦋🖤🦋

السلام علیک ایها الغریب

# خدا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط