خواهشا گزارش نکن

خواهشا گزارش نکن🛐😭
pt36
ات: حواسم نبود چی گفتین
جیمی و کوک: اوکیه🫡
یهو دیدم صدا میاد از پشت نگا کردم دیدم دارن حرفایی که زدمو تکرار میکنن
ات: چه بچه هایی تربیت کردم 😮‍💨🥹

پرش زمانی به داخل عمارت

رفتم تو دیدم جین بیدار شده اصبانیه
ات: جیغغغ
جین: جیغغغغغ
جین بعد اینکه دید اته گفت: سکته کردم روانی تشریف داری
ات: بعله جینننننن(بعله رو اروم گفت جین و داد زد)
جین: چته شاشیدم تو شلوارم
سریع بدو بدو کرد سمت جین
جین: جیغ چیشده چی چی شدع
ات: اومد چشای جین و گرف
جین: ولم کن هیولا الا من میخوری
ات: الا میخورمتتتتت
یهو کوک و جیمین وارد شدن
کوک و جین کاملا هماهنگ: جین هیونگ ببخشید که بیهوشت کردیم میخواستیم برایه زحمتایی که برامون کشیدی سوپرایزت کنیم
بفرمایید جین هیونگ این کادوها از طرف ما برای تو
جین وقتی بچه هارو دید میخواست از گیساشون بگیره بچرخونتشون تو حال که اخر هیچ پشمی رو سرشون نباشه ولی وقتی کوکی جین و دید گف
جین: ای خدا لازم نبوددد
کوکی جیمین زانو زدن و گفتن: خوراکی های شیرین برایه آدمایه شیرین
جین و ات یهو باهم: اینا بچه های منن من اینطوری تربیتشون کردم
بعد بهم نگا کردن:😒

پرش زمانی بعد جینگیلی بینگیلی اعضا

جین: نمیدونستم انقد بچه هایه خوبی هستین وگرنه نمیزاشتم بیاین کلاسا

به خاطر جناب سم این پارت و گذاشتم ولی شما شرایط و باید برسونید
دیدگاه ها (۰)

میکاپگزارش نکن پستامو باشه😔☹😭

ریا نشه..

اونی که گزارش میکنی هر کار بخوای برات میکنم ولی لطفا دیگه گز...

بیا دایر

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

پارت ۹آنچه گذشت: آماده شودم برم شرکت که یهو.....یادم امد اتو...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط