آسمان تهمت نزن دیوانه ام

آسمان تهمت نزن ،دیـوانـــــه ام!

با زمین و بازمان بی گــانـــــه ام!

بس که باریــــدی بر آن دیــوار مـا

از غمش چون خانه ای ویــرانـه ام

آنچه دنیا داده مــا را باخـــــتـیــم

ریختی چون سیل غم بر شـانــه ام

از درختان گفتی و تـرس از تبــــر

ریشه سوزاندی تو ای هم خانه ام

تازیـــانه میزدی بر پـشـــــت مـا

آســـمان یادم نکن افســـانــه ام
دیدگاه ها (۳)

برای از تـو گفتنبی اجازه به آغـوش شعرهایم کِشاندمتپس چراآتش ...

نوروز بهانه استطبیعت برای خوشحال کردن توباز جان می گیرد،این ...

چشمانت را مےبوسم ...ڪہ گریستہ‌اند براےِ عشق ...لبانت را ڪہ ....

فکر کن پیش نگاهت، چشم او ابری شدفکر کن خیس شد و روی لبانش با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط