مینویسم برای او

مـــیــنــویـــســـم برای او...
او ک نمی داند تـــــلــــفـــــظ نامش چ ”حالی“ دارد...

پنجره ی دلم را باز گذاشتم تا هوایش عوض شود...
هوای تو زد...هواییش کرد...
هوا ب هوا شد...سرما خورد...
تب کرده...تب تو...
دلم میخواهد خود درمانی کنم...!!!
کدام داروخانه تو را دارد؟!
کمیابی...
من هم نسخه ای ندارم...اما حالم وخیم است...
امان از این تحریم هایی ک وضع کردی!! تو را نایاب کرده...
دیدگاه ها (۲)

چشم بستم که شدم غرق خیالی الکیقصه ی عاشقی و شوق وصالی الکیفر...

چقدر روزهای زندگی ام پُر بود ازآدم هایی که قصد ماندن نداشتن...

بعد رفتنترودخانه ای از این اتاق گذشتو مننه سیبی سرخ بودمکه ب...

چقدر این حرف سیمین دانشور قشنگه که میگه :هر وقت و ساعت که ﻓﻬ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط