مردک پست که روزی نمک حیدرخورد

مردک پست که روزی نمک حیدرخورد،
نعره زد برسرمادر به غرورم بر خورد،
ایستادم به نوک پنجه ی پا اماحیف،
دستش از روی سرم رد شد و برمادر خورد
دیدگاه ها (۶)

نام تو راما چراغ راه و جاده کرده ایموای از آن روزی که گویندم...

جناب #وحیدچکشی#لطفا برای خرابیهای ...

نمازهایم اگر "نماز" بود که موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته ش...

دانی که چرا صورت زهرا شده نیلی؟می خواست رخش پیش عدو زرد نباش...

⁨ای داد بیدادهمین چند جمله بسّه تا دل بریزهسلام بر مادر پهلو...

شوهر دو روزه. پارت۵۲

پآرت12. دلبرک شیرین آستآد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط