دیدم تو خواب وقت سحر

دیدم تو خواب وقت سحـر

شهزاده ای زریــن کمــــر

نشستـه بر اســـب سفیـــد

می اومـد از کوه و کمــــر

می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش

می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش

کاشکی دلم رسوا بشـه ، دریا بشـه ، این دو چشـم پر آبــم

روزی که بختم وا بشه ، پیدا بشه ، اون که اومد تو خوابم

شهزاده ی رویـــــای من شایــــد تویــی

اون کس که شب در خواب من آید تویی تــــو…

از خــواب شیـرین ، ناگـه پریــدم ،او را ندیـــدم ، دیگــر کنــارم به خـدا

جانم رسیده ، از غصه بر لب ،هر روز و هر شب ، در انتظارم به خـدا

دیدم تو خواب وقت سحـر

شهزاده ای زریــن کمــــر

نشستـه رو اســـب سفیـــد

می اومـد از کوه و کمــــر

می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش

می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️
دیدگاه ها (۱)

من کلبه ای از عشقم و ویران تو هستمدرمانده ی گرمای دو دستان ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط