رمان فکر کردی اگه برگردی خوش حال میشه اما

رمان :فکر کردی اگه برگردی خوش حال میشه اما ..


سلام من ات هستم ۲۴سالمه یه یوتیوبرم و بخاطر یه سری از اتفاقات با جیمین آشنا شدم و شد دوست پسر مجازیم یه ایرانیم اما ترکیه زندگی می کنم امروز با دوستم رسیدم کره به شوگا زنگ زدم و آدرس خونشون رو گرفتم وسایلمو گذاشتم هتل و رفتم به سمت جیمین فقط من بهشون گفتم انگلیسی بلدم اما نمی دونن کره ای هم بلدم می‌خوام سوپرایزش شن از دوستم خداحافظی کردمو رفتم
رفتم جلو در زنگو زدم اما جلو آیفون نه ایستادم که بادیگارد درو باز کرد
بادیگارد :بله شما
ات:ام خب من ات هستم
بادیگارد :آهان بله آقای مین گفتن شما جلوی در وایستید من میگم از کمپانی اومد
ات :اوکی ممنون ( کل حرف ها انگلیسی)
((تا جیمین درو باز کرد ))
ات:سوپرایز
دیدگاه ها (۱)

رمان :فکر کردی اگه برگردی خوشحال می شه اما ...ات: سوپرایزجیم...

رمان :فکر کردی اگه برگردی خوشحال می شه اما کل حرف جیمین و نا...

وقتی میخواستی سوپرایزش کنی ولی از زبون ات فردا تولد تهیونگه ...

سلام راستش این رمان قرار بود پایانش یه جور دیگه باشه اما لحظ...

خون آشام من My vampire 🦇 part19 لوری: دوست پسرم ات: خب به عن...

جیمین فیک زندگی پارت ۳۷#

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۵فرداتوی خواب ناز بودم که(صدای آرام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط