تو روز بارونی پارت

تو روز بارونی پارت ۱۳

(زمان حال)

دامیان: حالا چه گوهری می خوای بخوری که تو این بارون زنگ زدی به من؟
امیلی: خوب خواستم بیای اینجا تا......
(دینگ دینگ)
(دینگ دینگ)
امیلی: کیه؟
دامیان: به توچه؟
الو
انیا: دامیان بیا کمک...... ایجا داره یه اتفاقاتی میوفته فقط سریع بیا خونه ی ما
دامیان: اومدم!
_کوبیدن در
.
.
.
.
.
.
دامیان: هوی کله صورتی در رو باز کن!
انیا: اومدم
_افتادن
دامیان یه احساس بدی دارم بکی هم برای تعطیلات رفته مسافرت، هق هق
دامیان:_لبخند زدن
خیلی خوب کله صورتی گریه نکن
_ناز کردن
دامیان: بارونم بند اومد
انیا: بیا تو
_ دماغ بالا کشیدن
دامیان: خوب هیچی نشده باهام اشتی کردی؟
انیا: من همه رو زود می بخشم اما این دفعه قسط داشتم که دیگه نبخشمت
ولی بخشیدم.
دامیان: ۲ روز نذاشتی از اعتراف مون بگزره خنگول
کله صورتی
انیا: حالا منم یه حرفی برای گفتن دارم من می تونم ذهن بقیه رو بخونم......
دامیان: مهم نیست
انیا: واقعا؟
دامیان: ولی در عجبم چرا این همه سال هیچی نفهمیدی
انیا: حالا که هرچی
خوب خوبه

(چند سال بعد)


(توی خانه ی دزموند)


اقای دزموند: انیا به فکر عروسی هستی؟
انیا: بله اقای دزموند
دزموند: خوبه.......

ادامه دارد...........
دیدگاه ها (۲۰)

تو روز بارونی پارت ۱۱ انیا: او......... اون چیه! دامیان: هوف...

اوپنینگ اوشی نو کو فصل جدید 💖

کد سفید جاسوس و خانوداهخدایی دعا کنید بیاد تا نرفتم ژاپن کله...

تو روز بارونی پارت ۱۲ (چندماه بعد ) امیلی: وای اومدی! دامیان...

نظرتو بگو پارت ۲ کپشن رو بخون_______________________________...

قلب تو خالی پارت ۱ فیک نویسی سلام بچه ها من فیک نویس انیمه ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط