نازنین آمد و دستی

نازنین آمد و دستی
به دل ما زد و رفت

پرده ی خلوت این
غمکده بالا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به
چه کارش می خورد

که چو برق آمد و در
خشک و تر ما زد و رفت
دیدگاه ها (۱)

شبیه دست خط ِ پزشکانم،هیچ کس مرا نمی فهمد...

دوستم داشته باشبا این حجم تنهایی اتبدونِ منبه کجا فرار میکنی...

.دلم هوایی ات شده است... همان هوایی که هیچ وقت درواقعیت به م...

اینجادلی تنگ است!! آنجاسری گرم است! عجب عدالتی!!...

چشم مستت چه کند با من بیمار امشب این دل تنگ من و این تن بیما...

سلام آخرین امید ، مهدی جانصبر می کنیم بر روزهای تلخ وطولانی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط