Part 4

یجی:پرستارر میخوام دوستمو ببینم
پرستار:نمیشه خانم
یجی:آخ خ خ خه(*با گریه زیاد)
یجی: بزار به جونگکوک بگم
یجی:الو
کوک:سلااام یجی خانم چیزی شده؟
یجی:آر ره (*باگریه)
کوک:چیی؟؟؟؟؟؟؟؟*با ترس
یجی: بیمارستان زنگ زد و گفت ا\ت رو توی یکی از خیابون های سئول پیدا کردن که یکی رگشو زده !
کوک:چی؟(**با گریه)
یجی :همین دیگه دعا کن فقط زنده بمونه،!
*قطع کردن
فلش بک‌به لاس وگاس
کوک:بچه ها من باید برم کره
نام:یااا مگه دست خودته؟؟
کوک: الان،آره
شوگا:واتت
کوک: *با گریه ممکنه اخرین باری باشه که زنمو میبینم
جیمین:چراا؟
کوک:یکی رگشو زده
جین:واتت
کوک:باید برم خدافظ
کوک خودشو به سرعت باااد رسوند کره
رفت بیمارستان
کوک: خانم ا\ت کجان میتونم ببینم؟
منشی:نه
کوک:گفتم میخوام ببینم*با داد
منشی اقا نمیشه

بعد دوروز که ا\ت بستری بود بهوش اومد
کوکم رف پیشش
کوک:عشقم ترو خدا پاشو🥺
عشقممم پاشو🥲
ا\ت:کو و و ک
کوک:بلههه عشقم
ا\ت: اومدی؟
کوک:آره بخاطر تو
کوک:چرا اینجوری شد؟
ا\ت:بعدا بهت میگم

ادامه دارد....
دیدگاه ها (۰)

Part 5

part 6

Part 3

Part 2

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

وقتی حامله بودی ولی بچه رو بدون اجازه شون سقط میکنی(درخواستی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط