part

part:¹⁸
_____________________________________
هانول: آره
یونجو: حالا ولش کن صبح کلی کار داریم بگیر بخواب شبخیز
هانول: شب بخیر

هانول" ساعتای ۳ شب بود همینجوری تو فکر بودم که نکنه اینجا اومده تا انتقام پدرشو ازم بگیره خیلی تونم بود رفتم پایین تو آشپزخونه تا آب بخورم لامپ خاموش بود هیچ جارو نمیدیدم تو آشپزخونه یه چیز سیاه رنگ دیدم لامپ روشن کردم دیدم می چاعه

هانول: هههه
یونا: ههه
هانول: هوف ترسیدم
یونا: ببخشید
هانول: تو این موقع شب آین جا چیکار میکنی
یونا: یکم سرم درد میکرد اومدم یه قرص پیدا کنم
هانول: آهان ... بیا اینم قرص
یونا: ممنون

هانول "آب خوردم رفتم تو اتاقم با هرزوری که شد خوابیدم

(صبح)

یونا" بیدار شدم رفتم پایین دیدم هیچکس نیست رفتم تو سالن پذیرایی که دیدم جیمین نشسته رو مبل و سرش تو گوشیشه رفتم نشستم روبروش و گوشیمو درآوردم رفتم تو گوشی

یونا: تو برای چی نرفتی
جیمین: کاری نداشتم
یونا: آهان
_____________________________________

جیمین: تو فقط دوتا راه داری
یونا: چی؟
جیمین :یا بامن ازدواج کن یا از این خونه برو
یونا: هه اونوقت چرا

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۴)

part:¹⁹_____________________________________ جیمین: چون مین ...

اسلاید اول: عمارتاسلاید دوم: داخل عمارت اسلاید سوم: آشپزخونه...

part:¹⁷یونا: کاری با من ندارید؟ هانول: نهیونا: فعلایونا "رفت...

part:¹⁶تهیونگ: اممم مزه شکلات میدهیونا:*خنده* خیلی خب برو او...

مافیای من پارت ۱۹ویو کوک دیشب همش تقصیر جیمین بود خیلی شب بد...

رمان جیمین ( خیانت) پارت ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط